لحظه دیدار نزدیک است.باز من دیوانه ام،مستم.باز میلرزد دلم،دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم.
های!نخراش به غفلت گونه ام را تیغ!
های!نپریش صفای زلفکم را دست!
و آبرویم را نریز ای دل!
ای نخورده مست!
لحظه دیدار نزدیک است.
نویسنده: اشک آسمون(شنبه 88/5/10 ساعت 2:15 عصر)