سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق بارون
  •   لحظه دیدار



  • لحظه دیدار نزدیک است.باز من دیوانه ام،مستم.باز میلرزد دلم،دستم.
    باز گویی در جهان دیگری هستم.
    های!نخراش به غفلت گونه ام را تیغ!
    های!نپریش صفای زلفکم را دست!
    و آبرویم را نریز ای دل!
    ای نخورده مست!
    لحظه دیدار نزدیک است.


  • نویسنده: اشک آسمون(شنبه 88/5/10 ساعت 2:15 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   شب به خیر
  • تک تک آرزوهایم را می سوزانم تا چشمکی باشد برای شبهای بی ستاره ات.
    بازم شب به خیر مهربونم.

  • نویسنده: اشک آسمون(شنبه 88/4/20 ساعت 12:58 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   احساس من



  • نویسنده: اشک آسمون(شنبه 88/4/20 ساعت 12:54 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دل شکستن
  • هروقت دل کسی رو شکستی روی دیوار میخی بکوب تا ببینی چقدر دل شکستی،هروقت دلشان را بدست آوردی میخی را از روی دیوار بکن تا ببینی چقدر دل بدست آوردی،اما چه فایده...؟؟؟که جای میخها بر دیوار می ماند.

  • نویسنده: اشک آسمون(شنبه 88/4/20 ساعت 12:43 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   بارم مینویسم
  • باز می خوام برات بنویسم عزیزم
    باز اومدم حرفای تکراری بزنم،همون حرفای همیشگی.می دونم که فقط تویی که همیشه واسه شنیدن حرفام هرقدرم که تکراری باشه حوصله داری؛فقط تویی که حرفامو می فهمی،منو میشناسی حتی بهتر از خودم،تویی که باهات آرومم،تویی که باهام یکی شدی عین خودم با خودم.باز میخوام بگم از حرفایی که به زبونم نمیاد،نمیتونم با گفتنش آذارت بدم،به خودم حق گفتنشو نمیدم.از غصه خوردنت میترسم،از ناراحت شدنت دلگیر میشم از خودم دلگیر میشم،من حق ندارم با حرفام،کارام،افکارم ذهنتو درگیر خودم کنم.
    میخوام همیشه فقط از خوشیام برات بگم نه از اینهمه نا خوشیم،میخوام فقط با من از زندگیت لذت ببری.اگه غیر این باشه نمیتونم خودمو ببخشم؛متاسفم که هیچ وقت نمیتونم اونجوری که میخوای باهات راحت باشم،که نمیتونم بگم اونایی که منتظر شنیدنشونی.فقط میگم منو ببخش!

  • نویسنده: اشک آسمون(پنج شنبه 88/4/18 ساعت 12:19 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   آسمانی
  • هنگامی که تو را دیدم پیدا بود که از قبیله ای دیگری.دیدگانت را در خورشید و نگاهت را در ماه خواندم.من از پنجره ی چشمان تو با آسمان آشنا شدم،و به ستارگان سلام دادم و دلم را در محبت و صمیمیت اشکهای باران شستشو دادم. آری تو از قبیله ی آسمانی...



  • نویسنده: اشک آسمون(جمعه 88/4/5 ساعت 8:52 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   مرگ
  • *مرگ یاد آوری می کند که ما برای بندگی آمدیم نه برای خدایی کردن. *در فضای دیوانه وار و پر خروش زندگی امروزی هیچ چیز جز مرگ حتمی نیست. *همه ما با بلیط برگشت به این دنیا آمده ایم. *رهایی کامل از استرس به معنی مرگ است.



  • نویسنده: اشک آسمون(جمعه 88/4/5 ساعت 8:42 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   ساده ترین حادثه
  • مرگ ساده ترین حادثه زندگی انسان است.درست مثل خواب،با این تفاوت که وقتی بیدار می شویم خود را در دنیای دیگری می بینیم بهتر از این دنیا.



  • نویسنده: اشک آسمون(جمعه 88/4/5 ساعت 8:34 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دلم تنگه
  • عزیزم دلم برات تنگ شده خیلی زیاد.این روزا حرف زدن خیلی سخته،دیگه نمی تونم باهات حرف بزنم.احساساتم انگار گوشه ی دلم داره پرپر میشه.نمیدونم از کی اینجوری شدم؟تو می دونی؟
    می دونی چرا میترسم؟دلیل دلهره هامو می دونی؟می دونی چه حسی دارم؟
    الان که دارم بهت فکر میکنم حس غریبی دارم،تنهام،حتی تو خیالمم تنهام.می دونم که اگه یه روز این نوشته ها رو بخونی باورت نمی شه.از نظر تو همه چیز خوبه اما این هیچ وقت نظر من نبوده.
    چند بار بهت گفتم که شبا خوابتو میبینم؛کاش می تونستم بگم چی میبینم،ولی هیچ وقت نمی تونم.اگه الان اینجا بودی ازم دلیل می خواستی اما باور کن واسه بعضی چیزا نمی شه دلیل آورد،یعنی نمی شه دلیلشو به زبون آورد.
    مثل الان،مثل احساس من،مثل دوری تو،مثل چیزایی که هیچ وقت جرأتشو پیدا نکردم و نمی کنم که بگم.وقتی به آینده فکر میکنم دستام رو صفحه کیبورد موقع نوشتن این حرفا میلرزه از سنگینی حرفای تو دلم میلرزم.
    کاش بودی؛کاش الان اینجا بودی.
    نمی دونم تا حالا گفتم بهت که وقتی کنارمی آروم میشم؟با اینکه ترس و دلشوره دارم اما ته دلم آرومم.چون تو هستی،حضورت غنیمته،همه خرفام یادم می ره وقتی میبینمت انگار بار اوله که دیدمت میخوام سیر نگات کنم.اونقدر که موقع نبودنت صورتت از همه چیز واضح تر جلو چشم بیاد.من میبینمت برق نگاهتو حس می کنم حتی وقتی طاقت ندارم تو چشمای آتیشیت نگاه کنم؛من همیشه حست می کنم.
    همیشه...
    همیشه...
    همیشه...

  • نویسنده: اشک آسمون(جمعه 88/4/5 ساعت 6:49 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   گفت و گو
  • گفت و گو مثل رقص تانگو است که یک طرفه نمی شود بلکه دو طرفه است.

  • نویسنده: اشک آسمون(جمعه 88/4/5 ساعت 12:0 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

       1   2      >

  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • لحظه دیدار
    شب به خیر
    احساس من
    دل شکستن
    بارم مینویسم
    آسمانی
    مرگ
    ساده ترین حادثه
    دلم تنگه
    گفت و گو
    اختیار
    تصمیم
    خوشبختی
    عشق
    ایمان
    [همه عناوین(29)][عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 7991
    بازدید امروز : 0
    بازدید دیروز : 0
  •   مطالب بایگانی شده

  • تیر 1388

  •   درباره من

  • عشق بارون
    اشک آسمون
    صبور،کم حرف،با جنبه! یه کم سر به هوا و بازیگوش

  •   لوگوی وبلاگ من

  • عشق بارون

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • خبر(لحظه به لحظه)last news

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی